ابوبصیر مى گوید: پس از وفات امام صادق علیه السلام من به خانه آن حضرت رفتم تا به همسرش (حمیده ) تسلیت بگویم ، وقتى آن بانو مرا دید گریست من هم گریه کردم .
سپس گفت : اى ابوبصیر! اگر در لحظات آخر عمر امام در کنارش بودى قضیه عجیبى را مشاهده مى کردى .
گفتم : چه قضیه اى ؟
گفت : دقایق آخر عمر امام بود که ناگهان چشمان مبارکش را باز کرد و فرمود: همین الان تمام خویشان و نزدیکان مرا حاضر کنید! ما همه را جمع کردیم ، به طور که کسى از خویشان و نزدیکان امام باقى نماند.
حضرت نگاهى به آنان کرد و فرمود: کسانى که نماز را سبک مى شمارند هرگز شفاعت ما به آنان نخواهد رسید
ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة .