بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله عبدالله جوادی آملی در تفسیر آیات 166 و 167 سوره بقره﴿إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوْا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأسْبَابُ ٭ وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ﴾ تأکید کرد: مهمترین مطلبی که این آیات در بردارد همان مسئله تجسم اعمال و مسئله خلود کافران در نار است.
وی با بیان اینکه مسائلی که درباره خلود اهل نار مطرح است در چند امر خلاصه میشود، افزود: امر اول استفاده از ظواهر آیات است که به خوبی ظواهر آیات قرآن کریم دلالت میکند بر اینکه عدهای در آتش مخلّدند و در دلالت اینها بر خلود عدهای در نار حرفی نیست (به نحو قضیه موجبه جزئیه)، چون گرچه جهنم پر از تبهکاران خواهد شد طبق آیه﴿لأمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ﴾ ؛ ولی مخلّدین در نار کماند و الآن بحث در خلود همان گروه اندک است یعنی همان کفار معاند و منافقِ لجوج که جزء ﴿أَلَدُّ الْخِصَامِ﴾ اند، پس ظواهر آیات به خوبی دلالت میکند بر اینکه عدهای در نار مخَّلدند.
پاسخ شبهه ناسازگاری خلود با رحمت الهی
صاحب تفسیر تسنیم خاطرنشان کرد: آنچه که از این آیه مبارکه استفاده میشود دو مطلب مهم است که یکی تجسم اعمال است، دیگری مسئله خلود کافران در نار... درباره خلود چند مطلب مطرح است: یکی اینکه ظواهر آیات دلالت میکنند؛ یکی اینکه ظواهر روایات هم ظواهر آیات را تأیید میکنند؛ یکی اینکه نه مخصّص لبّی هست، نه مخصّص لفظی؛ نه دلیل عقلی بر خلاف خلود هست، نه دلیل نقلی. احیاناً ممکن است به بعضی از آیات الهی استشهاد بشود که این با خلود سازگار نیست: یکی مسئله رحمت حق است که عقل و نقل، خدای سبحان را به عنوان ارحمالراحمین میشناسند، اگر رحمت خدای سبحان نامحدود است و هیچ رئوفی مثل خدا رحیم نیست چگونه خدای سبحان عدهای را به عذاب ابدی گرفتار میکند و هرگز آنها را مشمول رحمت قرار نمیدهد؟
وی پاسخ داد: در جواب این مطلب عرض شد که رحمت خدای سبحان یک رحمت انفعالی و عاطفی نیست، خدای سبحان یک رحمت مطلقه دارد که آن رحمت مطلقه نقشه عالم را تنظیم میکند و بهشت و جهنم (هر کدام) را در جای خود قرار میدهد که جهنم و تعذیب جهنمیان طبق نقشه آن رحمت مطلقه است، بهشت و اکرام بهشتیان هم طبق آن رحمت مطلقه است؛ چه اینکه در سوره «اعراف» فرمود: ﴿عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ﴾ و مانند آن که، آن رحمت مطلقه هم جای غضب و مظاهر غضب را مشخص میکند هم جای رحمت خاصه و مصادیق رحمت خاصه را بازگو میکند.
و نشانه آن رحمت آن است که اگر کسی کفر و نفاق ورزید، در آن روز 50 هزار سال، باید قبل از ورود در جهنم گرفتار مشکلات و مواقف قیامت باشد، پس اگر خدای سبحان رئوف و رحیم است چگونه عدهای را 50 هزار سال معطل میکند؟ ـ البته آن 50 هزار سال برای مؤمنین به مقدار یک نماز واجب ظهور میکند؛ ولی نسبت به کفار و منافقان بالأخره 50هزار سال است و حداقل 50 هزار سال از سالهای دنیا ـ معلوم میشود که رحمت خدای سبحان به معنای عاطفه و دلسوزی نیست (اولاً) و رحمت خدای سبحان آن است که هر موجودی را به اندازه استعدادش به کمال لایق برساند (ثانیاً)، نشانه دیگرش هم جریان شیطان(علیه اللعنه) است.
عذاب دائمی شیطان، پاسخی بر شبهه ابدی نبودن دوزخ
آیت الله جوادی آملی در پاسخ به شبه کسانی که دوزخ را ابدی نمی دانند، گفت: آنها که احیاناً میپندارند جهنم ممکن است از بین برود و آتش اصلاً افسرده و خاموش بشود؛ جریان شیطان را چگونه جواب میدهند؟ ممکن است عدهای بگویند که این «خالدین فی النار» یعنی تا آتش هست کفار در آتشاند؛ این ابدیّت در نار دلالت نمیکند بر ابدیّت نار؛ یعنی اگر آیات میگوید کافران برای ابد در جهنماند دلالت نمیکند که جهنم ابدی است؛ نظیر حبس ابد است، حبس ابد یعنی مادامی که این محبس هست این شخص محبوس است؛ ولی اگر روزی بساط زندان برچیده شد و زندان ویران شد دیگر ابدیّت برای حبس معنا ندارد. ممکن است خلود در نار به این معنا باشد که تا آتش هست اینها در نار مخلّدند، ممکن است یک روزی نار از بین برود.
وی افزود: خب اگر کسی چنین برداشتی از این آیات داشته باشد و احتمال بدهد که آتش رأساً از بین برود، او شیطان را چه میکند، شیطان هم از بین میرود یا نه؟ آیا شیطان از بین میرود یا هست اگر هست؟ در جهنم هست یا در بهشت؛ یا نه در جهنم و نه در بهشت؟ اگر شیطان برای ابد هست و برای ابد معذَّب است، پس نار هم ابدی خواهد بود. احتمال اینکه یک روزی بساط جهنم برچیده شود و خدا جهنمی نداشته باشد (برای اینکه خدا ارحمالراحمین)، است این با سایر مباحث و مسائل قرآنی سازگار نیست. حالا این بحث کمکم خودش را بازتر نشان میدهد و جریان شیطان در این مسئله کمک میکند.
قهر و لعن دائمی خدای سبحان بر شیطان در قرآن/ کفر، گناه نامحدود و ابدی است
این مدرس عالی حوزه با اشاره به آیات پایان سوره مبارکه «ص» تصریح کرد: وقتی جریان قهر و لعن خدا بر شیطان مطرح است اینچنین میفرماید: ﴿قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ ٭ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ ٭ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ٭ وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ﴾ اگر کسی اینچنین بگوید که جزا وفق عمل است و خیال بکند عمل نظیر همین اعمال جوارحی دنیا یک حدّ خاص دارد، خب چگونه یک معصیت باعث لعنت برای همیشه در دنیا و برای عذاب در آخرت شد؟ اینکه خدای سبحان به شیطان فرمود: تو از این منزلت تنزّل کن، مرجومی و لعنت من بر توست تا روز معلوم (تا قیامت)، خب اگر کسی یک گناه کرد باید یک سال لااقل عذاب ببیند، چرا در طی قرون و اعصار؟
وی افزود: معلوم میشود گناهان یکسان نیست (کفر و استکبار در برابر خدا با معاصی عادی یکسان نیست) ممکن است کسی 70 سال غیبت کند، 70 سال سرقت کند، 80 سال دروغ بگوید و امثال ذلک، اینها محدود است و کیفرش هم محدود؛ ولی اگر کسی کفر ورزید ـ معاذالله ـ این یک امر ابدی است، لذا در برابر یک گناه خدای سبحان نفرمود لعنتم تا قیامت دامنگیر توست، [بلکه فرمود] برای این استکبارت [لعنتم تا قیامت دامنگیر توست]. چون در حقیقت استکبار او در پیشگاه خدا بر خدا بود نه بر آدم، نسبت به آدم تفاخر کرد گفت: ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ﴾ ، در برابر خدای سبحان استکبار کرد گفت به نظر من، من بهتر از اویم، شما تشخیصتان این است که آدم از من بهتر است ولی من نظرم آن است که من از آدم بهترم، این در برابر خدا قرارگرفتن است وگرنه یک معصیت عادی که گرفتار عذاب الی یوم الدین نمیکند! لعنت خدا هم صفت فعل اوست یعنی دائماً عذاب میفرستد، فرمود: ﴿وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَیٰ یَوْمِ الدِّینِ﴾.
این مفسر قرآن تصریح کرد: اینکه یک موجود خود را در برابر خدا ببیند این کفر است. یک انسان کافر همین حرف را میزند؛ به او میگویند خدا میگوید برای بشر وحی و رسالت لازم است و مردم را قانون الهی باید اداره کند، این ملحد میگوید اولاً خدایی نیست ـ معاذالله ـ ، بر فرض هم باشد او نظر خودش را گفته نظر ما این است که اندیشمندان بشری باید بشر را اداره کنند. خب این حرف استکبار بر خداست، این با معصیت سرقت، شرب خمر، کذب، دروغ و غیبت فرق میکند. جزا وفق عمل است اما تا عمل چه باشد.
رهبری غضب خداوند توسط رحمت الهی
وی بر اساس آیه 45 سوره انعام ﴿فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ تأکید کرد: هر چه در عالم اتفاق میافتد رحمت و نعمت است ـ به لحاظ کل عالم، گرچه برای عدهای ناگوار باشد ـ در آیه 45 سوره«انعام» اینچنین فرمود: عدهای از مستکبران در برابر انبیای الهی به مبارزه برخاستند، ما آنها را از نعم گوناگون برخوردار کردیم، در بعضی از مواقع آنها را آزمودیم و آنها متوجه نشدند و همچنان بر نسیان و غفلتشان ادامه دادند، ما آنها را ریشهکن کردیم و از بین بردیم، ﴿أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُبْلِسُونَ﴾ ؛ آنها هم مبلس و سراسیمه شدند، آنگاه فرمود: ﴿فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ فرمود: ریشه ظالمین کنده شد، خدا را شکر. خب حمد در برابر نعمت است، با اینکه این عذاب الهی است و قهر خداست، نفرمود «ان الله منتقم، ان الله شدید العذاب»، فرمود: خدا را شکر که ریشه ظالم برداشته شد.
آیت الله جوادی آملی خاطرنشان کرد: معلوم میشود آن رحمت مطلقه است که نقشه میکشد؛ عدهای را هدایت میکند، مهلت میدهد، راههای توبه را باز میگذارد، اگر کسی با داشتن همه این راههای توبه و انابه برنگشت، چندین بار خدا مهلت داد دوباره برنگشت، چندین بار خدا صرفنظر کرد سهباره برنگشت، آنگاه خدا ریشهکن میکند، بعد میفرماید: خدا را شکر کنید این نعمت است. معلوم میشود زمام کار به دست خدای رحمان است؛ نه خدای منتقم، انتقام را رحمت رهبری میکند که کجا انتقام بگیرد و کجا انتقام نگیرد، مثل انسان نیست که وقتی انتقام میگیرد برای تشفّی خودش باشد حالا هرچه شد، خدای سبحان که رحمت دارد و آن رحمت، انتقام را هدایت میکند که کجا عفو کند و کجا انتقام بگیرد، لذا فرمود: خدا را شکر کنید که دابر، اصل و ریشهٴ ظالمین کنده شد.
حال اهل ایمان و کفر در صحنه قیامت
صاحب تفسیر تسنیم با بیان اینکه روز قیامت معادل 50 هزار سال دنیوی است، افزود: این 50 هزار سال برای مؤمنین به اندازه پنج، شش دقیقه است (طبق همان روایتی که در ذیل آیه سوره «معارج» آمده). «ما أطول هذا الیوم»؛ چه روز طولانی است (یک روز50 هزار سال)، حضرت فرمود: «والذی نفس محمد بیده» ؛ قسم به ذات کسی که جانم در دست اوست این روز برای مؤمنین به اندازه صلات مکتوبه است (به اندازه یک نماز واجب خواندن) حالا یک نماز چهار رکعتی مثلاً ده دقیقه است. برای کسی که 50 هزار گناه را پشت سر گذاشت (زیر پا گذاشت) در پنجاه مورد امتحان خوبی داد این 50 هزار سال میشود پنج، شش دقیقه.
وی وضعیت روز قیامت را برای کافران 50 هزار سال خواند و گفت: این 50 هزار سال به آنها چه چیزی میدهند؟ غیر از عرق و چرک به او چه میدهند؟ در آن50 هزار سال جای خود را که نمیبینند، آن آیات قیامت را اگر بررسی بفرمایید معلوم میشود چقدر بر این کفار در همان نشئه قیامت سخت میگذرد (قبل از ورود در نار)؛ حالت انتظار هست، جای خود را هم که نمیبینند. وقتی از حضرت سؤال میکنند که اینها در این روز چه میخورند؟ فرمود: آنجا هر کسی مهمان سفره خودش است. وقتی از امام سؤال میکنند که آن روز کسی باز فرصت غذاخوردن دارد؟ فرمود: بله؛ بهشتیها غذا دارند، جهنمیها غذا دارند.
آیت الله جوادی آملی تأکید کرد: انسان بالأخره اجوف است و غذا میخورد؛ منتها هر کسی در کنار سفره خودش نشسته. جای پای خود را هم که نمیبیند، رفیق او که مؤمن است در کنار او ایستاده است یک فضای باز و روشنی دارد، این که در کنار اوست جایش تاریک است، جایی را هم که نمیبیند، خب این 50 هزار سال چه میکند؟ حالا اگر کسی مؤمن بود یک مقدار معصیت داشت، 50 هزار سال کمتر میشود؛ ولی حداقل آن است که برای کافر لجوج مثل آل فرعون و صدام که 50 هزار سال است (در این [مطلب] که تردیدی نیست).
زمین قیامت
زمین قیامت این است؛ پنجاه هزار سال اینها معطلاند بعد وارد جهنم میشوند، خب این تازه قرنطینه است؛ ولی این قرنطینه برای افراد روشن سالم پنج دقیقه معطّلی دارد؛ یک شناسنامه و یک شناسایی و یک اذن ورود. همین آیه سوره «معارج» که ﴿تَعْرُجُ الْمَلاَئِکَةُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ﴾ مرحوم امینالاسلام در مجمعالبیان ذیل همین آیه نقل کرد که حضرت فرمود: «والذی نفس محمد بیده» این روز یعنی روز قیامت برای مؤمن مثل نماز مکتوبه است حالا هر چقدر طول میکشد، این چند دقیقه در این قرنطینه معطّل است بعد ﴿فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ﴾ ؛ دیگران 50 هزار سال در این قرنطینه معطّلاند بعد میگویند: وارد جهنم بشوید اینجا هم ﴿خَالِدِینَ فِیهَا﴾ .و اگر معلوم بشود که انسان مهمان سفره خودش است و عمل هرگز از بین نمیرود، اگر عملِ قلبی نباشد یعنی روح طاهر باشد، انسان موحّد باشد، مؤمن و مسلمان باشد، خدا، قیامت، انبیا، اولیا و اهلبیت را قبول داشته باشد بعد گناه بکند البته این گناهها محدود است و کیفرش هم محدود است و پاک میشود؛ ولی اگر به آن کفر درونی رسید، آنکه از بین نمیرود، که آن را باید در مسئله عدل و آن مقام ثانی که اشکال عقلی را توجیه میکند طرح کنیم.
وجه نامیدن قیامت به «ساهره»
وی در بخشی دیگر از تفسیر آیات 166 و 167 سوره بقره به تبیین واژه «ساهره» پرداخت و گفت: قیامت را ساهره میگویند، برای اینکه کسی خوابش نمیبرد چون سهر با های هوّز یعنی بیداری، آن زمینی که انسان از ترس خوابش نبرد میگویند «ارض ساهره» خود این زمین بیدار است یعنی «یسهر اهلها». خب آن روز کسی خوابش نمیبرد (از شدت عذاب)، از این جهت ﴿فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ﴾ . نه ساهره یعنی زمینِ باز، زمین باز را در آیه سوره دیگر مشخص کرد که فرمود: ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً ٭ فَیَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً ٭ لاَّ تَرَیٰ فِیهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً﴾ این نشانه باز بودن و پهنه زمین است که زمین باز است؛ اما خصوصیت آن زمین را این آیه مشخص میکند که این زمین جای خواب نیست، خواب را از آدم میبرد ... خب اینها که50 هزار سال نه غذا دارند مگر همان «غسلین»؛ نه طعام دارند مگر همان «ضریع»؛ نه نوری دارند که جای خود را ببینند، این 50 هزار سال چگونه با رحمت و عدل هماهنگ درمیآید؟
ترتب تواب بر حدوث و بقای ایمان
وی افزود: مؤمن هر لحظه در نامه عمل او ثواب نوشته میشود چه خواب چه بیداری، کافر هر لحظه در نامه عمل او عقاب و گناه نوشته میشود چه خواب چه بیداری، اینکه در بعضی از روایات آمده مؤمن مادامی که ساکت نشسته است فرشتهها ثواب مینویسند و وقتی شروع به کار و حرف کرد آنگاه حساب میکنند ، برای این است که بر انسان واجب است به اصول دین معتقد باشد (ایمانِ بما جاء به الوحی واجب است) مؤمن به این واجب حدوثاً و بقائاً امتثال کرد و دارد امتثال میکند، در برابر امتثالِ تکلیف ثواب هست، پس هر لحظه برای مؤمن ثواب مینویسند. مگر ایمانآوردن واجب نیست؟ مگر حدوث و بقا یکسان نیست؟ مگر خدا در برابر امتثال ثواب نمیدهد؟ خب پس جان مومن ـ آن جانی که هرگز نمیخوابد، چون بدن میخوابد نه روح ـ آن جان این گوهر را حفظ کرد، در خواب و بیداری «آناء اللیل و اطراف النهار» برای مؤمن ثواب مینویسند.
راز خلود در دوزخ
این مدرس عالی حوزه در تبیین راز خلود در دوزخ گفت: در کتاب توحید مرحوم صدوق «باب الاطفال» ـ که اطفال بعد از مرگ چه میشوند ـ دوازده حدیث نقل شده است در بعضی از نسخ حدیث سیزدهمی نقل میشود که آن حدیث در ذیل این صفحه آمده که از امام باقر(ع) از آبای کرامش نقل میکند که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: رسول خدا(ص) روزی در مسجد نشسته بودند مرد یهودی وارد شد از حضرت سؤالاتی کرد و جوابهایی شنید، یکی از آن سؤالها این است که چرا مردم عصر نوح(ع) به غرق همگانی مبتلا شدند و چرا به نسل اینها رحم نشد؟ حضرت جواب داد که سالیان متمادی اینها عقیم بودند، فرزندی نداشتند و امثال ذلک، وقتی عدل خدا مطرح شد آنگاه این شخص سؤال کرد «فان کان ربک لا یظلم فکیف یخلد فی النار ابد الابدین من لم یعصه الا ایاما معدودة»؛ اگر خدای سبحان به احدی ستم نمیکند پس چرا کافرانی که در دنیا بیش از چند روز گناه نکردند خدای سبحان اینها را برای ابد در عذاب مخلّد میکند؟ حضرت در جواب فرمود: «یخلده علی نیته فمن علم الله نیته انه لو بقی فی الدنیا الی انقضائها کان یعصی الله عزوجل خلده فی ناره علی نیته و نیته فی ذلک شر من عمله و کذلک یخلد من یخلد فی الجنة بانه ینوی انه لو بقی فی الدنیا ایامها لاطاع الله [تعالی] ابدا و نیته خیر من عمله فبالنیات یخلد اهل الجنة فی الجنة و اهل النار فی النار و الله عزوجل یقول ﴿ قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَیٰ شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَی سَبِیلاً﴾ بعد در ذیل آیه سوره مبارکه اسراء را خواندند.
وی افزود: خب حضرت فرمود محور خلود نیت است، با اینکه در روایات فراوانی داریم که نیت گناه، گناه نیست، خب این کدام نیت است که نه تنها گناه است بلکه عامل خلود است؟ این همین نیتی است که حضرت تشریح کرد؛ فرمود این شخص ـ برابر همین آیه سوره «انعام» ـ شخصی که کفر در قلب او راسخ است او اگر سالیان متمادی بماند همین است، چیزی که نه انقلاب عصا به صورت ثعبان او را تربیت کرد، نه مشاهده ید بیضا او را هدایت کرد، نه دیدن آن آیات نهگانه دیگر، خب اگر کسی اینچنین شد این اگر در تمام دنیا هم عمر داشته باشد مثل شیطان است. شیطان هم اینچنین است؛ شیطان به جای اینکه در برابر آن توبیخ الهی متنبّه بشود، گفت «به عزت تو دست به گمراهی میزنم»، خب چنین موجودی البته مخلَّد در نار است، این هر لحظه دارد گناه میکند.در همین سوره «انعام» وقتی خدای سبحان میگوید: آنها التجا میکنند میگویند ما را برگردان تا ما ایمان بیاوریم، میفرماید: اینچنین نیست، ما اگر بدانیم اینها ایمان میآورند که برمیگردانیم، اینها اگر برگردند باز همین کفری که داشتند دارند: ﴿لَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾ این یک امر ثابت است و ما آنها را برای همین عقاب میکنیم. و چون از جان اینها جسم اینها آبیاری میشد، الآن هم از جان اینها آتش میجوشد جسم اینها آسیب میبیند.
خلود در دوزخ نتیجه رسوخ ملکه کفر
آیت الله جوادی آملی تأکید کرد:... این روایت که حضرت فرمود «عامل خلود نیت است» نه یعنی صِرف میل، آنچه که باعث تراوش گناه است اعتقاد است؛ مثل اینکه آنچه که باعث تراوش اطاعت است ایمان است؛ چرا بهشتیها برای ابد در بهشتاند؟ برای اینکه ایمانی دارند که این ایمان راسخ است و زوالناپذیر، «لا یحرکه العواصف» است، اگر هم مثل اویس قرن سخن نگویند ـ که ای کاش دنیا یک شب بود و من تمام شب را به سجده به سرمیبردم میگفتم «هذه لیلةالسجود» ـ لااقل در حدّ اوساط مؤمنین هستند که تا هستند همین عبادات را دارند. آنچه که باعث خلود است ایمان و اعتقاد است که امر مجرد قلبی است و روح هم امر مجرد است و ثابت و از این اعتقاد، برکات به این بدن میرسد، چه اینکه از آن اعتقاد سوء شرور دامنگیر بدن میشود.
- مشرق