*** ( * IRANLOG.BLOG.IR * ) ***

در این وبلاگ مسائل روز ، اتفاقات جدید ، اخبار و آخرین مقاله های فرهیختگان قرار میگیرد.

*** ( * IRANLOG.BLOG.IR * ) ***

در این وبلاگ مسائل روز ، اتفاقات جدید ، اخبار و آخرین مقاله های فرهیختگان قرار میگیرد.


بسم الله الرحمن الرحیم
فتح الأبواب: روایت شده که لقمان حکیم ، در سفارش به فرزندش گفت: به خشنودى و مدح و ذمّ مردم، دل خوش مدار؛ زیرا این، دست یافتنى نیست؛ هر چند انسان در تحصیل آن ، نهایت تلاش خود را به انجام رساند .
فرزندش به او گفت: معناى این سخن چیست؟ دوست دارم براى آن، مَثَلى یا کارى و یا سخنى را ببینم.
لقمان به او گفت: «من و تو بیرون برویم» .
بیرون رفتند و لقمان علیه السلام حیوانى را که با آنها بود، سوار شد و پسرش را پیاده رها کرد تا پشت سر او بیاید . بر گروهى گذر کردند، که آنها گفتند: عجب پیر سنگ‏دل و بى‏رحمى است ؛ خودش که قوى‏تر است ، سوار حیوان شده و بچه را پیاده رها کرده! این ، کار بدى است .
لقمان به فرزندش گفت: «آیا سخن آنان را شنیدى که سوار شدن من و پیاده رفتن تو را بد شمردند؟» .
گفت: آرى.
لقمان علیه السلام گفت: «حال، تو سوار شو تا من پیاده بیایم» .
فرزند ، سوار شد و لقمان ، پیاده راه افتاد تا این که بر گروه دیگرى گذر کردند، و آنها گفتند: عجب پدر و فرزند بدى هستند! پدر به این دلیلْ بد است که بچه را خوب ادب نکرده و او سوار شده و پدر را پشت سر خود ، پیاده رها کرده، در حالى که پدر ، سزاوار احترام و سوار شدن است. فرزند نیز بد است ؛ زیرا او با این حال، عاقّ پدر شده است. بنا بر این، هر دو ، کار بدى کرده‌‏اند.
آن گاه ، لقمان به فرزندش گفت: «شنیدى؟» .
گفت: آرى .
لقمان گفت: «حال ، هر دو با هم ، سوار حیوان مى‏‌شویم» ....
....
مردم در هر حال، آنها را مذمّت کردند.
لقمان به فرزندش گفت: مى‌‏بینى که تحصیل رضایت مردم ، محال است . پس به آن اعتنا نکن و به جلب رضایت خداوند ـ جلّ جلاله ـ مشغول باش، که کسب و کار و سعادت و خوش‏بختىِ دنیا و روز حساب و سؤال، در آن است.

متن حدیث:

فتح الأبواب :
قَد رُوِیَ أنَّ لُقمانَ الحَکیمَ قالَ لِوَلَدِهِ فی وَصِیَّتِهِ : لا تُعَلِّق قَلبَکَ بِرِضَا النّاسِ ومَدحِهِم وذَمِّهِم ؛ فَإِنَّ ذلِکَ لا یَحصُلُ ولَو بالَغَ الإِنسانُ فی تَحصیلِهِ بِغایَةِ قُدرَتِهِ .
فَقالَ لَهُ وَلَدُهُ ما مَعناهُ : اُحِبُّ أن أرى لِذلِکَ مَثَلاً أو فَعالاً أو مَقالاً .
فَقالَ لَهُ : اُخرُج أنَا وأنتَ ، فَخَرَجا ومَعَهُما بَهیمٌ فَرَکِبَهُ لُقمانُ وتَرَکَ وَلَدَهُ یَمشی خَلفَهُ ، فَاجتازا عَلى قَومٍ ، فَقالوا : هذا شَیخٌ قاسِی القَلبِ ، قَلیلُ الرَّحمَةِ ، یَرکَبُ هُوَ الدّابَّةَ وهُوَ أقوى مِن هذَا الصَّبِیِّ ، ویَترُکُ هذَا الصَّبِیَّ یَمشی وَراءَهُ ، إنَّ هذا بِئسَ التَّدبیرُ .
فَقالَ لِوَلَدِهِ : سَمِعتَ قَولَهُم وإنکارَهُم لِرُکوبی ومَشیِکَ ؟ فَقالَ : نَعَم .
فَقالَ : اِرکَب أنتَ یا وَلَدی حَتّى أمشِیَ أنَا ، فَرَکِبَ وَلَدُهُ ومَشى لُقمان‏فَاجتازا عَلى جَماعَةٍ اُخرى ، فَقالوا : هذا بِئسَ الوالِدُ ، وهذا بِئسَ الوَلَدُ ، أمّا أبوهُ فَإِنَّهُ ما أَدَّبَ هذَا الصَّبِیَّ حَتّى رَکِبَ الدّابَّةَ وتَرَکَ والِدَهُ یَمشی وَراءَهُ ، وَالوالِدُ أحَقُّ بِالاِحتِرامِ وَالرُّکوبِ ، وأمَّا الوَلَدُ فَإِنَّهُ قَد عَقَّ والِدَهُ بِهذِهِ الحالِ ، فَکِلاهُما أساءَ فِی الفَعالِ .
فَقالَ لُقمانُ لِوَلَدِهِ : سَمِعتَ ؟ فَقالَ : نَعَم .
فَقالَ : نَرکَبُ مَعاً الدّابَّةَ ، فَرَکِبا مَعاً فَاجتازا عَلى جَماعَةٍ ، فَقالوا : ما فی قَلبِ هذَینِ الرّاکِبَینِ رَحمَةٌ ، ولا عِندَهُم مِنَ اللّه‏ِ خَیرٌ ، یَرکَبانِ مَعاً الدّابَّةَ یَقطَعانِ ظَهرَها ، ویَحمِلانِها ما لا تُطیقُ ، لَو کانَ قَد رَکِبَ واحِدٌ ، ومَشى واحِدٌ کانَ أصلَحَ وأجوَدَ .
فَقالَ : سَمِعتَ ؟ قالَ : نَعَم .
فَقالَ : هاتِ حَتّى نَترُکَ الدّابَّةَ تَمشی خالِیَةً مِن رُکوبِنا ، فَساقَا الدّابَّةَ بَینَ أیدیهِما وهُما یَمشِیانِ فَاجتازا عَلى جَماعَةٍ فَقالوا : هذا عَجیبٌ مِن هذَینِ الشَّخصَینِ یَترُکانِ دابَّةً فارِغَةً تَمشی بِغَیرِ راکِبٍ ویَمشِیانِ ، وذَمّوهُما عَلى ذلِکَ کَما ذَمّوهُما عَلى کُلِّ ما کانَ .
فَقالَ لِوَلَدِهِ : تَرى فی تَحصیلِ رِضاهُم حیلَةً لِمُحتالٍ؟ فَلا تَلتَفِت إلَیهِم ، وَاشتَغِل بِرِضَا اللّه‏ِ جَلَّ جَلالُهُ ، فَفیهِ شُغُلٌ شاغِلٌ ، وسَعادَةٌ ، وإقبالٌ فِی الدُّنیا ویَومَ الحِسابِ وَالسُّؤالِ
.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.