بسم الله الرحمن الرحیم
ششم فروردین ماه سال ۶۸ امام خمینی طی نامهای شدیداللحن خطاب به آیت الله منتظری، او را از قائم مقامی رهبری عزل کردند.
طی دودهه گذشته تحلیلهای مختلفی راجع به این نامه که مسیر و سرنوشت جمهوری اسلامی را تغییر داد مطرح شده است. اما یکی از نکات مغفول مانده در آن، پیشبینی امام راحل راجع به نوشته های آینده آیت الله منتظری است که به تعبیر حضرت امام باعث خرابتر شدن آخرت او می شود:
“اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید – که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند – با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم”
شاید آن زمان با توجه به شرایط و فضای بوجود آمده ناشی از عزل ایشان، این بخش از نامه حضرت امام مورد توجه قرار نگرفته و درک نشد. اما یازده سال بعد با انتشار خاطرات آیت الله منتظری توسط سایت ایشان بود که همگان شاهد محقق شدن یکی دیگر از پیش بینی های امام راحل بودند.
خاطرات آیت الله منتظری با حجم بیش از ۱۱۰۰ صفحه از ابتدای زندگی ایشان وتشریح فضای حوزه در سالهای زعامت آیت الله بروجردی شروع شده و با مسائل مربوط به حصر ایشان در سال ۷۶ پایان می یابد.
یکی از ویژگی های خاطرات آیت الله منتظری استناد به منابع و اشخاص مبهم و یا فوت شده است. همچنین ایشان مهمترین نقل قولها و یا تحلیلها که منجر به تخریب وجهه یک نفر یا یک جریان می شود را به عباراتی نظیر “همان زمان شنیدم که”، “یک آقایی نزد من آمد و گفت”، ارجاع می دهند که از نظر شرعی و تاریخی قابل اعتماد و استناد نیست.
به عنوان نمونه ایشان در توضیح ماجرای سیدمهدی هاشمی واعدام او می گویند:
“یکی از رفقا می گفت پیش از انقلاب ما رفته بودیم ظاهرا خرم آباد برای منبر، همین آقایی که الان در راس این کارهاست هم برای تبلیغ به آنجا آمده بود. ما گاهی از امام چیزهایی نقل می کردیم. این آقا به ما می گفت: اینقدر اینجا خمینی خمینی راه نیندازید، ما اینجا آمده ایم کاسبی کنیم”. خب حالا اینها شده بودند انقلابی دوآتشه و طرفدار خط امام، و سیدمهدی شده بود ضد امام و ضدانقلاب و ساواکی” (خاطرات، ص ۶۱۵)
ایشان همچنین در بخش دیگری ازخاطراتشان با اشاره به اعترافات قطب زاده راجع به کودتا و اطلاع آیت الله شریعتمداری از آن می گویند:
“روزی آقای حاج احمدآقا در قم به منزل ما آمد و درحالی که آقای حاج سیدهادی نیز حضور داشت به نحو تهدیدآمیز گفت: امشب قطب زاده در تلویزیون مطالبی را راجع به آقای شریعتمداری می گوید، شما مواظب باشید حرفی نزنید و چیزی نگویید! بعد شب مصاحبه آقای قطب زاده از تلویزیون پخش شد و در این راستا بود که به سراغ آقای شریعتمداری رفتند، و من از صحت و سقم قضایا بی اطلاع بوده و هستم. بعدا شنیدم آقای حاج احمدآقا در زندان سراغ آقای قطب زاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا این مطالب را بگویید و اقرار کنید و بعد امام شما را عفو می کنند، ولی بالاخره او را اعدام کردند.” (خاطرات، ص ۴-۴۸۳)
همچنین در جایی دیگر می گویند: “از آقایی شنیدم که از قول احمدآقا می گفت: آقای منتظری باید از آقای… یاد بگیرد. آقای… می آید دست امام را می بوسد وعقب عقب برمی گردد. ولی آقای منتظری می آید با امام یک و دو می کند.” (خاطرات، ص ۴۸۶)
اینگونه نقل قولهای بی سند که از قضا به شدت تخریب کننده وجهه افراد موردنظر می باشند، علیه هر فردی مطرح شود پذیرفته نخواهد بود. چراکه در این صورت هرفردی می تواند با این عنوان که “از آقایی شنیدم” هر اتهامی را به هرفردی از جمله خود آیت الله منتظری منتسب کند. اما متاسفانه این شیوه در خاطرات ایشان برای بدنام کردن یک فرد بارها و بارها تکرار شده است.
همچنین برخی تحلیلها و صحبت های مطرح شده توسط ایشان در خاطرات، با نقل همه افراد دخیل در آن قضیه تناقض و تضاد دارد. مهمترین مصداق این مساله، قضیه معروف نامه عزل ایشان توسط امام در تاریخ ششم فروردین ماه ۶۸ است. آیت الله منتظری درباره این نامه می گوید:
“نامه مورخه ۶۸/۱/۶ منسوب به امام نامه تندی بود، گرچه خود آنها بعدا از دفتر امام تلفن کردند و از قول امام گفتند که به هیچوجه منتشر نشود و آقای نوری پشت تلفن گفت که بیت امام می گویند: ما این نامه را پاره کردیم شما هم پاره کنید، اگر این نامه به دست کسی افتاد از بیت شما به دست افراد رسیده است.” (خاطرات، ص ۶۶۲)
همچنین شخص ایشان و بعدها اطرافیان ایشان اصل دستخط امام در این نامه را نیز زیرسوال برده اند.
“واقع مطلب این است که ما در اینکه دستخط این نامه _و همچنین برخی از نامه هایی که این اواخر به نام امام منتشر شد_ از شخص امام باشد تردید داریم. آنهایی هم که اهل خط و خطشناس هستند تشخیص می دهند که این خط از امام نیست و متن آن هم با واقعیات جور درنمی آید و مضطرب است.” (خاطرات، ص ۶۶۳)
این سخنان آیت الله منتظری در حالی مطرح می شود که قرینه های متعددی دال بر صحت این نامه از جانب شخص امام وجود دارد.از جمله خاطره ی آیت الله ری شهری وزیر اطلاعات وقت است که در آن به جلسه ی چند تن از اعضای مجلس خبرگان رهبری با امام راحل اشاره می کند که افراد حاضر در جلسه از امام خواهش می کنند تا عبارتی از نامه که به سلب عدالت آیت الله منتظری اشاره دارد از نامه حذف شود.خواهش دیگر ایشان نیز عدم پخش این نامه از طریق رسانه های عمومی است که با اصرار آنها امام با این دو مورد موافقت می نمایند.آن قسمت از نامه ی امام که خط خوردگی دارد مربوط به همین مساله ی سلب عدالت است.
آیت الله ریشهری این قضیه را در خاطرات خود اینگونه نقل کرده است:
“عصر یکشنبه ۶۸/۱/۶، دفتر امام از آیتالله خامنه ای و آقای هاشمی میخواهد که نامه یاد شده را به آقای منتظری در قم برسانند. همچنین مجلس خبرگان تشکیل شود و به دستور امام، در خصوص عزل آقای منتظری تصمیمگیری نماید. لذا آیتالله خامنهای، آیت الله مشکینی، آیتالله امینی، آیتالله مؤمن، و آیتالله طاهری خرم آبادی در دفتر آیتالله هاشمی رفسنجانی، جلسهای را ترتیب میدهند که در این باره تصمیم گیری کنند.
در آن جلسه جمع مذکور به این نتیجه میرسند که ابلاغ چنین نامه تندی به آقای منتظری و تشکیل مجلس خبرگان برای عزل ایشان، مصلحت نیست و لذا تصمیم میگیرند که خدمت امام برسند و نظر خود را به امام بگویند. شب هفتم فروردین ۶۸، نام بردگان به استثنای آقایان مومن و طاهری، خدمت امام میرسند و نظر خود را میگویند و از ایشان میخواهند که از ارسال نامه به آقای منتظری منصرف شود و به گفته حاج احمدآقا، -چنان که پیش از این گفته شد- لااقل، موضوع سلب عدالت را از نامه حذف کنند.”( سنجه انصاف، ص۲۷۹-۲۸۰)
بعدها به در خواست سیدحسن خمینی این جلسه و محتوای توسط سه نفر از حاضران مکتوب می شود. آیت الله مشکینی در ۸۰/۱/۳۱ این دیدار را اینگونه روایت می کنند: “صحبت در اطراف انتشار و عدم انتشار نامه مزبور بود و از معظم له درخواست عدم انتشار یا تخفیف مفاد آن می شد. واگر کسی در آن حال سخنان ایشان را درباره آقای منتظری می شنید، نه فقط یقین می کرد نامه نامه ی ایشان است، بلکه یقین می کرد که ایشان در نوشتن نامه ارفاق نموده و رعایت برخی مصالح را کرده است…به هرحال بنده می دانم و شهادت می دهم که نامه ی فوق الذکر، نامه ی معظم له و مطالب آن منظور ایشان بوده.” (سنجه انصاف، ص۹۰-۴۸۹)
طبیعتا هرفرد عاقل و باتقوایی شهادت خواهد داد که در موضوعاتی که یک نقل قول واحد و متناقض وجود داشته باشد و در مقابل آن، نقل قول دیگری از افراد موثق و مطمئن وجود داشته باشد که با قرائن و واقعیات نیز تطبیق کند؛ نقل قول واحد بی اعتبار و غیرقابل قبول است. با این اوصاف پذیرفتنی نیست که آیت الله منتظری غالب شخصیت های انقلاب، مجلس خبرگان، قوای سه گانه، بیت امام و تمام دستگاه های مملکتی را که بر صحت نامه ۱/۶شهادت می دهند و برخی از آنها پیش از انتشار آن راجع به محتوای مندرج در آن، با امام گفتگو کرده اند را افرادی مغرض و دروغگو تلقی کرده و تنها خود را راستگو بداند!
اما آیت الله منتظری با نادیده گرفتن همه این قرائن و شواهد پارا فراتر گذاشته و احتمال اینکه عزل ایشان توسط امام، توطئه ای بوده که عوامل خارجی نیز در آن دخیل بوده اند را مطرح می کند:
“گرچه من آدمی نیستم که بخواهم در مسائل مختلف همه ی سرنخ ها را به خارج مرتبط کنم و به اصطلاح مدافع “تئوری توطئه” باشم، اما در این جریان بعید نمی دانم عوامل خارجی هم موثر بوده باشند.” (خاطرات، ص ۶۶۹)
طبیعتا به علت جایگاه بالای آیت الله منتظری به عنوان شخص دوم جمهوری اسلامی و حوادث و اختلافات پیش آمده بین ایشان و امام، توصیفات ایشان از شخص امام، بیت ایشان وخصوصا سیداحمدآقا وخودشان اهمیت بیشتری می یابد.
درهمین راستا نکته قابل توجه دیگر در خاطرات آیت الله منتظری این است که تصویری که توسط ایشان از امام خمینی ترسیم می شود، با تصویری که در خاطرات و روایات سایر چهره های شاخص انقلاب ترسیم می گردد متفاوت است.به گونه ای که امام راحل شخصیتی متزلزل، ساده اندیش، تحت تاثیر القائات اطرافیان و بی اطلاع و منقطع از مسائل جاری مملکت معرفی می شود. در مقابل ترسیم این شخصیت متزلزل از امام، تصویری که از آیت الله منتظری ترسیم می شود شخصیتی باهوش، القاءناپذیر، جامع الاطراف و باکفایت است که همه ی ظرایفِ موضوعات را از قبل متوجه شده است. به تعبیر دقیقتر ایشان برای چهره سازی از خود، امام را تضعیف و تخریب کرده است و در دوگانه ی خود و امام، ایشان را مظهر همه ی ضعفها و سستی ها و خود را مظهر کیاست و سیاست معرفی نموده است.
“در این اواخر آنقدر که به من مراجعه می شد و مشکلات و نارسایی ها مطرح میشد شاید یک دهم آن هم خدمت امام مطرح نمی شد. ایشان هم که خبر نداشتند در کشور چه می گذرد، بالاخره یک کسی باید ایشان را در جریان می گذاشت. احمدآقا و دیگران هم از باب اینکه مراعات حال ایشان را می کردند و نمیخواستند که ایشان ناراحت بشوند، خیلی از مسائل را به ایشان نمی گفتند. من هم از باب اینکه افراد مختلف به من مراجعه می کردند و بسا من می توانستم از خیلی از نارسایی ها جلوگیری کنم، خود را موظف به اقدام می دیدم.” (خاطرات، ص۴۳-۶۴۲)
در واقع باید گفت در خاطرات آیت الله منتظری در پوشش محترمانه ترین الفاظ و تعابیر برای حضرت امام، بیشترین و بدترین توهین ها نسبت به ایشان مطرح می شود. یکی از تهمتهای ناروای آیت الله منتظری به امام که مکررا و در قالب خاطرات و حدسیات و تحلیلهای مختلف سعی در القاء آن شده، تحت تاثیر بودن امام توسط فرزندشان حاج احمدآقا-خصوصا در ایام آخر عمرشان- است:
“در این اواخر ایشان بیمار بودند، سرطان داشتند، اعصابشان ناراحت بود و تقریبا از مردم منعزل شده بودند. یکی از افرادی که با من مربوط است و با آقای فلاحیان_قائم مقام وقت وزیر اطلاعات_ هم مربوط بود نقل می کرد که آقای فلاحیان گفت: این یکی دوسال آخر ما هرکاری با امام داشتیم با احمدآقا حل می کردیم و به اسم امام منعکس می کردیم. ما اصلا دسترسی به امام نداشتیم و می رفتیم با احمدآقا مطرح می کردیم و بعد می آمدیم به عنوان امام مطرح می کردیم. واقع مطلب این بود و بسیاری از مواقع از نام امام سوء استفاده می شد.” (خاطرات، ص ۶۲۲)
ایشان همچنین نامه ی امام خمینی در تاریخ ۶۸/۱/۲۶ راجع به عزل ایشان خطاب به نمایندگان مجلس را نیز انکار کرده و آن را دستخط سیداحمد خمینی می دانند که به نام امام جعل شده است:
“پس از سروصداها در مجلس، نامه ای به نام مرحوم امام به تاریخ فوق به نمایندگان مجلس منتشر شد. ولی آقایانی که کارشناسی کرده و خط امام را با خط حاج احمدآقا مقایسه کرده اند اظهار می دارند که خط نامه، خط حاج احمد آقا می باشد. حالا با نظر امام بوده یا نه، العلم عندالله.” (خاطرات، ص ۶۹۴)
ادعای کارشناسی خط توسط خطشناسان نیز مردود است. چرا که موسسه نشر و تنظیم آثار امام که از طرف ایشان متولی تشخیص ان است بارها صحت انتساب دستخط نامه ۱/۶ و این نامه به امام را تایید کرده اند.
آیت الله منتظری درجایی دیگر پا را فراتر نهاده و جدایی بین خود و امام را عامل القائات اطرافیان ایشان که صراحتا توسط او “شیاطین” لقب گرفته اند می داند:
“من اصلا خودم را از ایشان جدا نمی دانستم و حتی احتمال هم نمی دادم که شیاطین اینقدر بتوانند نفوذ کنند که امام خیال کنند من در مقابلشان ایستاده ام،جداً من این احتمال را هم نمی دادم برای اینکه می گفتم چهل سال است که ایشان مرا می شناسند و من هم ایشان را می شناسم، حالا اینکه شیاطین چقدر توانستند با سوء استفاده از برخی اختلاف نظرهای ما کار خودشان را بکنند آن مطلب دیگری است.”(خاطرات،ص ۷۱۸)
گفتنی است انتشار خاطرات آیت الله منتظری در آن زمان و تهمتهای اینچنینی آن، عکس العمل بیت امام را به دنبال داشت. به عنوان مثال سیدحسن خمینی فرزند مرحوم حاج احمدآقا در اینباره می گوید: “افراد و گروههایی برای حفظ منافع خویش و عبور از سد امام(ره) تمایل دارند به مردم بقبولانند تصمیمات مهمی که از سال ۶۵ به بعد اتخاذ شده نه از جانب امام، بلکه از سوی حاج احمدآقا بوده… اینجاست که آن سه سال حیاتی را بر سر کس دیگری غیر از امام می شکنند و این شخصیت می شود شیطان بزرگ! شروع می کنند به خراب کردن حاج احمدآقا. خودشان هم نیستند از خود دفاع کنند.” (همبستگی، ۱۹/۱۲/۸۰)
به این ترتیب آنچه در نتیجه ی خاطرات آیت الله منتظری _به عنوان فردی که روزگاری دومین جایگاه در جمهوری اسلامی را دارا بوده _برای نسلهای بعدی انقلاب تصویر می شوداین است: جمهوری اسلامی نظامی است که رهبر انقلابش نه “امام خمینی” بلکه یک روحانی منزوی و ساده اندیش و دور از واقعیت های جامعه است. طبیعتا چنین شخصیتی دیگر سخنان و رهنمودهایش اعتبار و اهمیت چندانی ندارد و نمی تواند به عنوان شاخص، راهنما و اصول انقلاب قرار بگیرد، چرا که یا از القائات اطرافیان یا از عدم واقع بینی او سرچشمه گرفته است. القاء پذیری و بی اطلاعی او از مسائل نیز نه تنها برطرف نشده، بلکه هرچه به روزهای پایانی عمرخود نزدیک می شود سوء استفاده ها و جعلیات اطرافیان به نام او بیشتر می شود.
همچنین اطرافیان امام و غالب شخصیت های انقلاب که علیرغم متفاوت بودن جناحهای سیاسی شان، وجه مشترکشان مخالفت با تحلیلهای آقای منتظری است افرادی مغرض، دروغگو و در بهترین حالت ساده لوح تلقی و معرفی می شوند که به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند.
با چنین اوصافی به درستی می توان دریافت که خاطرات آیت الله منتظری که پر از اتهامات و نسبتهای نابه جا و دروغ به شخصیت های مختلف است، مصداق همان نوشته هایی بود که امام راحل آنها را باعث خرابتر شدن آخرت ایشان بیان کرده بودند.
محمدامین فرج اللهی
منبع : رجانیوز