(بسم الله الرحمن الرحیم)
آخرین مرحله ماموریت ژنرال آمریکایی هایزر در صورت شکست بختیار و نا امیدی آمریکا از کنار آمدن با انقلابیون ایران ترتیب یک کودتای نظامی برای منافع آمریکا در ایران بود اما وقتی به فکر آن افتادند که کار از کار گذشته بود.
ژنرال هایزر به دنبال کنفرانس گوادلوپ به تهران اعزام شد و ماموریت اصلی او در ایران ترتیب خروج شاه از صحنه و جلوگیری از واکنش منفی نظامیان در برابر کنار گذاشتن شاه بود.
هایزر رئوس تصمیمات کنفرانس گوادلوپ را به فرماندهان نظامی ایران ابلاغ کرد و به آنها گفت که آمریکا با هرگونه اقدام نظامی برای جلوگیری از خروج شاه یا ساقط کردن حکومت بختیار مخالفت خواهد کرد.
هایزر پس از رام کردن ژنرال های ارتش ایران به اتفاق سولیوان به ملاقات شاه رفت و در خاطرات خود نوشته است که در این ملاقات هایزر جز تاکید در مورد تسریع خروج وی از ایران مطلبی برای گفتن نداشته است.
ماموریت ژنرال هایزر در ایران و نقش واقعی او در آخرین روزهای عمر رژیم گذشته،یکی از معماهای تاریخ انقلاب اسلامی ایران است،که با وجود انتشار خاطرات خود او و سایر دست اندرکاران این ماجرا هنوز به درستی روشن نشده است.
*ماموریت ژنرال آمریکایی از زبان خود او
ماموریت هایزر آنطور که از نوشته های خود او و سایر مقامات رسمی آمریکا بر میآید،جلوگیری از فروپاشی ارتش ایران پس از خروج شاه و تضمین حمایت ارتش از حکومت بختیار بود.
ولی هایزر در عین حال می بایست از هرگونه اقدام نظامی برای جلوگیری از خروج شاه پیشگیری کند و بعد از خروج شاه نیزنظامیان را از دست زدن به یک اقدام حاد و ناپخته علیه حکومت بختیار باز دارد.
آخرین مرحله ماموریت هایزر در صورت شکست بختیار و نا امیدی آمریکا از کنار آمدن با انقلابیون ایران ترتیب یک کودتای نظامی برای منافع آمریکا در ایران بود اما وقتی به فکر آن افتادند که کار از کار گذشته و ارتش دیگر از فرماندهان خود اطاعت نمی کرد.
*ژنرالی آمریکایی برای کودتا علیه انقلاب بدون اطلاع قبلی وارد ایران شد
هایزر روز 14 دی 1357 بدون اطلاع قبلی با یک هواپیمای نظامی از بروکسل عازم تهران شد و بلافاصله مذاکرات خود را با فرماندهان نظامی آغاز کرد.
ارتشبد قره باغی که در همان موقع به ریاست ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران منصوب شده بود در خاطرات خود از نخستین جلسات مذاکره با هایزر می نویسد ژنرال هایزر به صراحت گفت که« دیگر دولت آمریکا از اعلیحضرت پشتیبانی نمی کند!وبرای برقراری آرامش در مملکت، همانطور که ملت ایران می خواهد مسافرت اعلیحضرت ضروری است!ژنرال هایزر اضافه کرد نه تنها دولت آمریکا بلکه دولتهای اروپایی غربی هم دیگر از اعلیحضرت پشتیبانی نمی نمایند.»
هرچه تاریخ حرکت شاه از ایران نزدیک تر می شد گزارش های هایزر از اضطراب و بی قراری در ارتش و تمایل بعضی از فرماندهان نظامی برای اقدام به کودتا هنگام عزیمت شاه حکایت می کرد.
قره باغی سپس به نقل اظهارات هایزر به فرماندهان نیروها پرداخته واز جمله ازقول دریا سالار حبیب اللهی فرمانده وقت نیروی دریایی اشاره کرده می نویسد دریا سالار حبیب اللهی نیز اظهارکرد:«من هم با ایشان(هایزر)ملاقات داشتم.... اومی گوید ملت ایران اعلیحضرت را نمی خواهند،مصلحت کشور در این است که به مسافرت بروند و تنها راه برقراری آرامش در کشور را خروج اعلیحضرت از ایران و پشتیبانی ارتش از دولت بختیار می داند!»
قره باغی اظهارات ژنرال هایزر را در ملاقات با خود و فرماندهان نیروها به شاه گزارش می دهد ودر شرح ملاقات بعدی خود با هایزر چنین می نویسد: «... در مذاکره بعدی که با مستشاران داشتیم ژنرال هایزر مجدداً ضمن اشاره به لزوم مسافرت اعلیحضرت،مسئله پشتیبانی دولت آمریکا از دولت بختیار و همچنین ضرورت پشتیبانی ارتش از ایشان را تکرار نمود.»
*کودتایی آمریکایی علیه انقلاب
درباره ماموریت هایزر در ایران،بژرینسکی مشاور امنیت ملی کارتر توضیحات مفصلی در کتاب خاطرات دوران خدمت خود در کاخ سفید داده و صریحاً اعتراف می کند که طرح یک کودتای نظامی در ایران در صورت شکست بختیار یکی از وظایف اصلی هایزر در تهران بوده است.
درباره این طرح و نقش هایزر در تهیه مقدمات آن برژنیسکی چنین می نویسد: «اجرای نقشه کودتا در ایران ،هم به یک برنامه ریزی دقیق و طرح لجستیکی و هم به تصمیم و اراده سیاسی از طرف فرماندهان نظامی ایران بستگی داشت. و علاوه بر آن مستلزم علامت یا اجازه ای از طرف یک مقام قابل قبول بود.ماموریت هایزر آماده نگاهداشتن ارتش ایران برای انجام چنین برنامه ای در صورت ضرورت بود و با رفتن شاه از ایران فقط واشنگتن می توانست علامت لازم را برای اجرای این نقشه در ایران بدهد.
درباره قابلیت ارتش برای دست زدن به چنین کاری نظرات متفاوتی وجود داشت. سولیوان که همیشه با فکر کودتای نظامی در ایران مخالفت میکرد درتعقیب نظریات قبلی خود می گفت ارتش ایران توانایی دست زدن به کودتا را ندارد وا ین نظر او از طرف وزارت خارجه تقویت می شد.
در اواخر دسامبر گری سیک(مسئول امور ایران در شورای امنیت ملی)به من نوشته بود که نظامیان ایران در وضع متزلزلی هستند و توانایی آنها برای حکومت مورد تردید است.
منابع اطلاعاتی نظر مشخصی در این مورد نداشتند.
من شخصاً گری سیک را مامور مذاکره با بعضی از ایرانیان مطلع کردم و او نتیجه مذاکرات خود را چنین گزارش داد که ارتش ایران اگر درست رهبری شود.
هنوز توانایی انجام کاری رادارد. زاهدی هم توانایی ارتش را برای اقدام به کودتا تأیید می کرد،ولی به علت موضع خاص او به طرفداری از شاه روی حرفهایش نمی شد حساب کرد.
با عدم اطمینانی که درباره وضع ارتش ایران بوجود آمده بود ارزیابی بی طرفانه و حرفهای هایزر درباره نیروهای مسلح ایران مهمترین منبع اطلاعاتی ما در این زمینه به شمار می رفت،هایزر روز چهارم ژانویه وارد تهران شد و چند روز بعد ما شروع به دریافت گزارش هایی از او کردیم.
روش معمول این بود که او با تلفن مطمئن با هارولدبراون وزیر دفاع یا ژنرال جوفر رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا صحبت می کرد و ضمن دادن اطلاعات لازم سوالاتی در رابطه با ماموریت خود به عمل می آورد و یا به سوالاتی که قبلاً از طرف ما عنوان شده بود جواب می داد.
در چند مورد من هم به اتفاق براون در گفتوگوی تلفنی با او شرکت کردم. گاهی هایزر و سولیوان با هم در گفتوگوی تلفنی شرکت می کردند. در چند مورد هم هایزر گزارشات تلگرافی برای ما فرستاد. گزارش های تلفنی یا تلگرافی هایزر از طریق براون در اختیار من قرار می گرفت و من آنها را با رییس جمهوری در میان می گذاشتم.
اولین گزارش مهم هایزر روز نهم ژانویه،یک هفته پیش از عزیمت شاه از ایران بدست ما رسید.
در این گزارش هایزر نوشته بود که نگرانی عمده در ارتش ایران این است که فرماندهان ارشد هم همراه شاه یا به دنبال شاه ایران را ترک کنند و ارتش با از دست دادن کادر اصلی فرماندهی خود از هم می پاشید.»
در هرحال نقشههای هایزر بر باد رفت ونتوانست ماموریتی که داشت با موفقیت به انجام برسد و موج انقلاب خروشان شد و نظامیان یا از پادگان فرار و به صف مخالفین می پیوستند و یا در رده های بالای آنها از کشور گریخته و هایزر با مشاهده وضع موجود وناامیدی از عدم اجرای نقشه های خود کشور را ترک کرد
هرچه تاریخ حرکت شاه از ایران نزدیک تر میشد گزارش های هایزر از اضطراب و بی قراری در ارتش و تمایل بعضی از فرماندهان نظامی برای اقدام به کودتا هنگام عزیمت شاه حکایت میکرد.
هایزر در گزارش های خود تاکید میکرد که او در اجرای ماموریت خود فرماندهان نظامی را به حمایت از بختیار و دادن شانس و فرصت بیشتری به او برای اعمال حاکمیت تشویق میکند.
براون در روزهای 12 و 13 ژانویه موارد فوق را به رییس جمهور گزارش داد و در گزارش روز سیزدهم ژانویه خود اضافه کرد«من به ژنرال هایزرگفتم که ما نباید به فرماندهان نظامی ایران این طور تفهیم کنیم که دست زدن به یک اقدام نظامی از نظر ما مردود یا منتفی است،و همچنین نباید تاکید کنیم که هر حکومت غیر نظامی بهتر از یک رژیم نظامی است.من موکداً این موضوع را تکرار کردم که ما فقط مخالف کودتا علیه حکومت بختیار هستیم ولی اگر اوضاع رو به وخامت بگذارد و شانسی برای بقای حکومت بختیار نباشد ارتش نباید بی تفاوت بماند.»
*ژنرال امریکایی نگران ورود امام به ایران بود
با وجود گزارشات فوق و اظهار امید به وحدت نظامیان ایران در مقابل مخالفین، ولی در ارزیابی نهایی گزارش های هایزر حاکی از افزایش نگرانی و اضطراب درباره امکان بازگشت حضرت امام خمینی(ره)به ایران و نتایج آن بود.
در هرحال نقشههای هایزر بر باد رفت و نتوانست ماموریتی که داشت با موفقیت به انجام برسد و موج انقلاب خروشان شد و نظامیان یا از پادگان فرار و به صف مخالفین میپیوستند و یا در رده های بالای آنها از کشور گریخته و هایزر با مشاهده وضع موجود و ناامیدی از عدم اجرای نقشه های خود کشور را ترک کرد.
(بسم الله الرحمن الرحیم)
شرکت کنندگان در این کنفرانس ادعاهای فراوانی درباره برنامه ایران برای دستیابی به سلاح هستهای مطرح کردند.
به عنوان مثال، یک استاد لبنانی-آمریکایی به نام ولید فارس Walid Phares مدعی شد که دستیابی به سلاح هستهای، «هدف راهبردی بلندمدت ایران از دهه 1980 بوده است.»
یک افسر سابق سیا به نام کلر لوپز نیز در این کنفرانس، سخنرانی کرد و چشمانداز اصلاحات در ایران را ناامیدکننده دانست. او درباره حسن روحانی رئیس جمهور جدید ایران نیز دیدگاه جالبی داشت و گفت: «روحانی، میانهرو نیست بلکه یک نیروی خودی و محرم قدیمی نظام ایران است.»
لوپز مدعی شد که روحانی در ماجرای بمبگذاری مرکز فرهنگی یهودیان در بوینس آیرس آرژانتین در سال 1994 دست داشته است. این افسر اطلاعاتی آمریکا همچنین اختلافنظرها در مجلس درباره توافقنامه ژنو را «نمایشی برای خارجیها» خواند.
مایکل لدین از نظریهپردازان انقلابهای مخملی، دیگر سخنران این کنفرانس تلفنی بود. او از این که دولت اوباما از جنبش سبز در ایران حمایت نکرد و موجب ناامیدی آنان شد، به شدت انتقاد کرد.
او مدعی شد که نظام جمهوری اسلامی هماینک بسیار متزلزل است. لدین برای اثبات ادعای خود، ادعاهای دیگری مطرح کرد: «ترس نظام ایران از هر گونه گردهماییهای مردم و روشنفکران و سرکوبی آنان»! وضعیتی که لدین معتقد است شبیه روزهای پایانی رژیم شوروی است.
لدین معتقد است گروههای معارض نظام ایران بسیار بزرگتر از جنبشهای اعتراضی رژیم شوروی سابق هستند و نیروی امنیتی ایران نیز از همتای مشابه خود در رژیم شوروی، ضعیفتر است. لدین، ادعاهای خود را با این اظهارنظر تکمیل کرد که «مردم ایران، نظام فعلی را دوست ندارند و ژست ظاهرا اصلاحطلبی روحانی نیز این حقیقت را تغییر نخواهد داد.»
پیشنهاد لدین هم جالب بود: «نظام ایران را ساقط کنید، از مردم ایران حمایت کنید.» لدین ارتباط نگرفتن دولت اوباما با سران مخالفین ایران، را «احمقانه» خواند؛ سرانی که لدین میگوید به طور مرتب با آنها در ارتباط است. به همین دلیل لدین میگوید: «وقتی من میتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم، دولت آمریکا هم اگر بخواهد میتواند.»
لدین معتقد است که برای سرنگونی نظام ایران باید از تجربه نحوه سقوط رژیم شوروی بهره جست، یعنی استفاده از گورباچفها و حمایت از گروههای مخالف.
(بسم الله الرحمن الرحیم)
این قرار بود امنترین مسابقه فینال فوتبال آمریکایی Super Bowlدر تاریخ باشد و تقریبا در شش ساعتی که این مسابقه و برنامههای جنبی آن طول کشید، چنین هم شد.
اما در کنفرانس خبری پایان بازی، ناگهان یک نفر از تماشاچیان روی صحنه رفت و میکروفون را از مالکوم اسمیت که عنوان باارزشترین بازیکن مسابقه فینال را به دست آورده، قاپید و تقاضا کرد تا از حادثه 11 سپتامبر، تحقیق به عمل آید.
این مرد که فورا از سوی نیروهای امنیتی از اتاق کنفرانس بیرون برده شد، متیو میلز نام دارد. او یکی از افراد مشهور جنبشی است که معتقدند دولت آمریکا درباره حادثه 11 سپتامبر 2001 دروغ گفته و آن حوادث، ساخته خود آمریکایی بوده است. این جنبش به «راستگویان حادثه 11 سپتامبر» مشهور شده است.
در حالی که میلز را کشان کشان از اتاق کنفرانس بیرون میبردند، او فریاد میزد که «حقیقت 11 سپتامبر را پیگیری کنید. 11 سپتامبر توسط افرادی در دولت خودمان اجرا شده است.» میلز فورا توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد.
این ماجرا دو نتیجه دارد: یکی تداوم قانع نشدن افکار عمومی آمریکا (حداقل بخشی از آنان) درباره وقوع حادثه 11 سپتامبر است که دولت آمریکا آن را بر گردن القاعده انداخت؛ و دیگری ضعف دستگاههای امنیتی آمریکا در کنترل مهمترین بازی سالانه این کشور است.
اینکه میلز چگونه توانسته بدون کارت خبرنگاری وارد استادیوم شود و از گیتهای حفاظتی عبور کند و حتی بتواند وارد اتاق کنفرانس شود نیز جالب است.
او پس از آزادی به یک رسانه محلی گفته که کارتی شبیه کارت خبرنگاران به گردنم آویزان کرده بودم اما ماموران متوجه تقلبی بودن آن نشدند.
البته ماجرای میلز تنها رابطه میان پرتماشاترین مسابقه آمریکا با حادثه 11 سپتامبر نیست. پیشتر نیز پیت کارول مربی یکی از تیمهای فینالیست، واقعیت حمله تروریستی به پنتاگون را زیر سوال برده بود.
(بسم الله الرحمن الرحیم)
از ویژگیها و خصوصیات انسان مومن دائم الذکر بودن اوست آن هم نه تنها به زبان که در حین ذکر زبانی تفکر در این کلمات دارد و همواره خدا را در کنار خود و همراه خود میداند، لذا مراقب رفتار، کردار و گفتار خویش است.
واقعا ما به عنوان یک مسلمان روزانه چقدر در حین کار و فعالیت یا اصلا در خلوت خود ذکر میگوییم؟ چقدر سرگرمی ما ذکر گفتن و یاد خدا حتی در حال استراحت و یا در حین انجام کار روزمره است؟ با این که همه میدانیم خیر و اثرات مثبت فراوانی در آن وجود دارد.
پیامبر خدا(ص) در حدیث زیبایی فرمودند: "هر لحظهای که بر فرزند آدم بگذرد و او در آن لحظه به یاد خدا نباشد، در روز رستاخیز برای آن لحظه افسوس میخورد۱".
امام صادق(ع) نیز در این باره در حدیث قدسی از خداوند متعال فرمودند: " ای پسر آدم! در درون خود به یاد من باش، تا من نیز در جانم به یاد تو باشم؛ ای پسر آدم! در خلوت به یاد من باش تا در خلوت به یاد تو باشم؛ ای پسر آدم! در میان جمع مرا یاد کن، تا تو را در میان جمعی بهتر از جمع تو یاد کنم۲".
امام صادق(ع) با تذکر به مومنانی که از ذکر یاد خدا غافل میشوند فرمودند: "گاه فردی از شیعیان ما کار خود را بابسم اللّه الرحمن الرحیم آغاز نمیکند و بدان سبب خدای او را به گرفتاری و امری ناخوشایند مبتلا میکند، تا او را به ذکر سپاس و ستایش خداوند تبارک و تعالی متنبه سازد۳".
آن حضرت همچنین میفرمایند: "ذکر تسبیح فاطمه زهراء علیهاالسلام از جمله همان ذکر کثیر است که خداوند عز و جل فرموده است(و خدا را بسیار یاد کنید)۴".
پیامبر اسلام(ص) نیز در باب اهمیت ذکر سبحان الله فرمودند: هر که صد مرتبه سُبحانَ اللَّه بگوید، بهتر است از راندن صد شتر (که با خود به حج برد تا آنها را از برای خدا قربانی کن). ۵